هزار و یک شب
این کتاب افسانه ای نویسنده ی مشخصی ندارد. زمان تالیف آن نیز به درستی مشخص نیست. آنچه تقریباً مسلم است این است که نویسنده ی آن یک نفر نبوده است. داستان های هزار و یک شب ریشه ی هند و ایرانی دارد. به مرور زمان قصه های مصری و عربی داخل این کتاب شده است. بهرام بیضایی معتقد است این کتاب ریشه در اسطوره های ایرانی دارد (برای اطلاع بیشتراز تحقیق او درباره هزار و یک شب به کتاب، هزار افسان کجاست، نشر روشنگران مراجعه کنید) متن عربی این کتاب اولین بار در کلکته بین سال های 1814 تا 1818 میلادی منتشر شده است.
اولین غربی که این کتاب را کشف کرد آنتوان گالان فرانسوی بود. او این قصه ها را در سال 1704 میلادی به فرانسه برگرداند. در ترجمه آنتوان گالان قصه هایی هست که در متن عربی کتاب وجود ندارد مانند قصه علاء الدین و چراغ جادو، علی بابا و چهل دزد بغداد و ... می گویند گالان این قصه ها را به روایت یک قصه گوی سوری هم عصر خودش شنیده و آنها را به کتاب اضافه کرده است. بعد از ترجمه گالان هزار و یک شب به شدت مورد استقبال قرار گرفت به طوری که بارها و بارها به زبان های اروپایی ترجمه شد. آخرین ترجمه هزار و یک شب به انگلیسی در سال 2008 در سه جلد توسط انتشارات پنگوئن منتشر شد. این کتاب روی نویسنده های مشهوری در ادبیات غرب تاثیر گذاشته است از میان آنها می توان به جیمز جویس، مارسل پروست و خورخه لوئیس بورخس اشاره کرد.
اولین ترجمه هزار و یک شب به فارسی
در زمان محمد شاه قاجار، عباس میرزا ولی عهد از عبداللطیف تسوجی تبریزی برای ترجمه ی این کتاب دعوت کرد. میرزا محمد علی سروش اصفهانی نیز ترجمه اشعار این کتاب را به عهده گرفت. ترجمه ی هزار و یک شب تا سلطنت ناصرالدین شاه ادامه پیدا کرد. و در آن دوران به چاپ سنگی رسید. از آن دوره به بعد این ترجمه توسط ناشران متعددی منتشر شده است. ارزش این ترجمه به نثر درخشان تسوجی باز می گردد. به نظر می رسد بهترین باز نشر این ترجمه در حال حاضر توسط نشر هرمس منتشر شده است. که برای اولین بار در سال 1383 منتشر شد. از مزایای این ویرایش از ترجمه عبداللطیف تسوجی شرح لغات دشوار و ترجمه ی عبارت های عربی است. ضمنا این ویرایش از گراورهای نسخه های اروپایی هزار و یک شب بهره می برد.
ترجمه های معاصر فارسی
هزار و یک شب
ترجمه ی ابراهیم اقلیدی
نشر مرکز
چاپ اول 1390 در 5 جلد
در ترجمه اقليدي نه تنها با زبان و بيان آسان ياب تري روبه رو هستيم، بلكه با متن كامل تري نيز مواجه مي شويم. اقليدي كوشيده است با استفاده از نسخه هاي مختلف عربي، فرانسه و انگليسي هزار و يك شب، متن كامل تري از اين مجموعه فراهم كند و سپس ترجمه آن را در اختيار مخاطبان قرار دهد. (ترجمه ی تسوجی فاقد حدود یک سوم متن عربی کتاب است)
او همچنین تمام شعرهای این کتاب را خودش از نو ترجمه کرده است.
هزار یک شب
ترجمه محمدرضا مرعشی پور
نشر نیلوفر
چاپ اول 1391 در 4 جلد
ترجمه ی فارسی محمدرضا مرعشیپور با 40 تابلو از محمدعلی بنیاسدی در چهار جلد توسط نشر نیلوفر به بازار کتاب عرضه شده است.
علاوه بر تصاویری که به سفارش ناشر و توسط محمدعلی بنیاسدی طراحی و به متن کتاب اضافه شده است،دو مقدمه هم به کتاب افزوده شده است.
مقدمه اول ترجمه مدخل هزار و یک شب در دائره المعارف ایرانیکای زیر نظر احسان یارشاطر است که به خوبی تمامی فراز و فرودها و پیشینه این کار سترگ ادبی را برای خواننده باز می نماید. این مقدمه را خانم فرزانه طاهری برگردان فارسی کرده وناشر به ابتدای کتاب افزوده است. خانم طاهری ویراستاری متن ترجمه شده کتاب را هم عهده دار بود. و مقدمه دوم را خود مترجم نوشته است.
مترجم درباره نثر این ترجمه از کتاب به روزنامه ی شرق گفته است: «من نثر آل احمد را خيلي دوست دارم و همچنين نثر خود عبداللطيف تسوجي را. نثري كه من انتخاب كردم تلفيق اين نثرها با زبان امروز بود و سعي ام اين بود كه نثر، از اول تا آخر آهنگ خودش را حفظ كند. مي دانستم كه اگر همان نثر عربي را به صورت تحت اللفظي به فارسي برگردانم كتاب، براي خواننده ايراني كشش و جاذبه اي نخواهد داشت. بنابراين سعي كردم حشو و زوايد را بزنم و به يك نثر آهنگين برسم كه هم خواننده از آن لذت ببرد و هم متن اصلي و مفهوم كتاب، مخدوش نشود.»
او شعرهای عربی کتاب را ترجمه نکرده، «شعرهاي عربي را ترجمه نكردم چون جز تعداد كمي از آنها كه اشعار شاعراني مثل ابونواس و اسحاق موصلي است، باقي، شعرهاي بسيار سست و بي مايه اي است. علاوه بر اين بعضي از آن شعرها كاملاً بی جا و بی ارتباط با مفهوم قصه، به كار برده شده. بنابراين احساس كردم كه اگر به جاي آن شعرها، شعرهاي فارسي را جايگزين كنم بهتر است.» گاهی در میان این شعرهای جایگزین شعرهایی از شاعران معاصر مانند فریدون مشیری و حسین منزوی نیز پیدا می شود.
برشی از اولین ترجمه فارسی کتاب
چنین گویند که ملکی از ملوک آل ساسان، سلطان جزایر هند و چین بود و دو پسر دلیر و دانشمند داشت: یکی را شهریار و دیگری را شاهزمان گفتندی. شهریار که برادر مهتر بود، به داد و دلیری جهان بگرفت و شاهزمان پادشاهی سمرقند داشت و هر دو بیست سال در مقر سلطنت خود به شادی گذاشتند. پس از آن شهریار آرزوی دیدار برادر کرده وزیر خود را به احضار او فرمان داد. وزیر برفت و پیغام بگذارد.....